خط استراتژی

راهنمای تدوین و پیاده‌سازی استراتژی‌های اثربخش

تحقیقات نشان داده‌است بخش بزرگی از شکست‌ها، نه به دلیل استراتژی نادرست، بلکه به دلیل پیاده‌سازی و اجرای نامناسب استراتژی در سازمان اتفاق می‌افتند. در این مقاله، برخی موانع مهم پیاده‌سازی موفق استراتژی‌ها و برنامه‌ها را بررسی می‌کنیم.

یک تست ساده: کارکنان سازمان چقدر با استراتژی رشد آن همسو هستند؟

فرض کنیم شما استراتژی‌های هوشمندانه‌ای را برای رشد و موفقیت کسب‌وکار خود طراحی کرده‌اید. سوال این است: آیا این استراتژی‌ها به درستی اجرا می‌شوند تا بتوانیم از رسیدن به اهداف خود مطمئن باشیم؟ چطور می‌توانیم مطمئن شویم هر ماه قدم به قدم، به اهداف خود نزدیک‌تر می‌شویم؟

یک راهکار ساده برای سنجش میزان همسویی افراد و بخش‌ها با برنامه کلی سازمان این است:

از مدیران و کارکنان بخش‌های مختلف بپرسید که استراتژی ما چیست؟

احتمالا پاسخ‌های متفاوتی دریافت خواهید کرد. البته پاسخ‌های مختلف، الزاما به معنی نداشتن استراتژی مطلوب نیست، بلکه می‌تواند به معنی عدم انتقال درست اهداف کلان و خرد کسب‌وکار به مدیران و کارکنان مختلف باشد.

هرچند در حالت بدتر، ممکن است واقعا پاسخ‌های مختلف به دلیل فقدان یک استراتژی واحد در سطح بالای سازمان باشد.

در هر دو حال، شما به عنوان یک فرد اثرگذار در این سازمان می‌توانید با اقداماتی، به مرور همه‌ی افراد و تیم‌ها را با استراتژی‌های سازمان همسو کنید و آنها را آگاه سازید.

پیاده‌سازی یا جاری‌سازی استراتژی چیست؟

بخش مهمی از مدیریت استراتژیک، پیاده‌سازی یا جاری‌سازی استراتژی در سازمان است. جاری‌سازی استراتژی، به این معنی است که:

  1. استراتژی بلندمدت و اهداف کوتاه‌مدت سازمان، با کلیه افراد و تیم‌ها تعامل شود؛
  2. این اهداف و استراتژی‌ها به فعالیت‌های مشخص روزانه، و KPI های ماهانه و فصلی منجر شوند.

معیار شما برای اندازه‌گیری موفقیت در پیاده‌سازی استراتژی‌ها، می‌تواند همین دو مورد باشد:

-چه میزان افراد می‌توانند به درستی توضیح دهند استراتژی سازمان چیست؟

-چه میزان فعالیت‌های روزانه و KPI های ماهانه و فصلی و سالانه با استراتژی‌های کلان مرتبط هستند؟ به عبارتی آیا هریک از فعالیت‌های روزانه، و دستاوردهای ماهانه، فصلی و … ، واقعا به استراتژی کلان ما کمک می‌کنند؟

استراتژیی که به‌طور موفق پیاده‌سازی نشود، چیزی بیشتر از چند فایل و پوشه نیست.

موانع پیاده‌سازیِ موفقِ استراتژی در سازمان

بعضی موانع پیاده‌سازی موفق استراتژی در سازمان عبارتند از:

1- استراتژی بد

مهم‌ترین عامل موفق نشدن در پیاده‌سازی استراتژی، این است که استراتژی شفاف و درستی نداشته باشیم.

باور پذیر نیست ولی حتی بسیاری از استراتژی‌ها در سازمان‌های بزرگ و معروف، استراتژی‌های بد هستند. این نه گفته‌ی من بلکه خلاصه سخن ریچارد روملت، در کتاب استراتژی خوب/استراتژی بد است.

تلاش برای فهم استراتژی خوب، و تدوین آن موضوع مهمی است که در مقالات راه استراتژی به طور مفصل به آن خواهیم پرداخت. استراتژی بد، قدرت کافی برای هدایت سازمان و تبدیل شدن به اقدامات استراتژیکِ اثربخش را ندارد.

2- نداشتن چشم‌انداز و اهداف مناسب و واضح

این مورد و موارد بعدی، برگرفته از کتاب کاپلان و نورتن در زمینه پیاده‌سازی استراتژی است.

هرچند ساده به نظر می‌رسد، ولی رهبرانِ بسیاری از سازمان‌ها نتوانسته‌اند مجموعه‌ای از چشم‌اندازها و ارزش‌های قابل قبول و انگیزه‌بخش برای کارکنان ترسیم کنند. این کار، بخش اولیه‌ی شکل‌گیری استراتژی سازمان است که نقش مهمی در اجرای موفق استراتژی‌های بعدی دارد.

برای مطالعه بیشتر درباره نوشتن چشم‌انداز و ماموریت سازمان، مقاله‌ی «هدف‌گذاری کسب‌وکار، چشم‌انداز و ماموریت» را بخوانید..

در ادامه‌ی چشم‌انداز و ارزش‌ها، اهداف استراتژیکِ بلند مدت و کوتاه مدت تعریف می‌شوند. اهداف باید به خوبی با چشم‌انداز و ارزش‌های اولیه هم‌راستا باشند و بعلاوه، با منابعِ تخصیص داده شده هم‌خوانی داشته باشند.

بعضی شرکت‌ها بدون تامین زیرساخت‌ها یا ایجاد راه‌حل‌های جدید، فقط عادت دارند KPI های دور از دسترس تعریف کنند و کارکنان را تحت فشار بگذارند. اگر تیم شما کارایی لازم را ندارد، استراتژی اولیه شما باید بهبود فرهنگ سازمانی و افزایش بهره‌وری باشد و منابع و فعالیت‌های کلیدی شما برای مدتی باید در این راستا برنامه‌ریزی شوند. تنها با فشار بیشتر نمی‌توانید انتظار تغییر داشته باشید.

استراتژی‌ها و اهداف بلندمدت و کوتاه‌مدت سازمان، باید به طور شفاف با همه‌ی کارکنان سازمان در میان گذاشته شوند.

مدیران در سطوح بالاتر سازمان اغلب درگیر استراتژی‌های کلان هستند، در حالی که مدیران میانی و اعضای تیم‌ها، اغلب درگیر اهداف و KPI های کوتاه‌مدتند.

آنچه مهم است این است که، باید برای همه‌ی افراد سازمان، فرصت کافی برای تعامل و تبادل نظر در مورد اهداف، در نظر گرفته شود.

3- منطبق نبودن فعالیت‌های افراد با اهداف و استراتژی‌ها

به فرض اینکه اهداف و چشم‌انداز و … به خوبی تعریف شده باشند، سوال این است:

چقدر مدیران میانی و کارکنان، به اهداف پایبند هستند؟

آیا این فرهنگ را در سازمان پایه‌ریزی کرده‌ایم که به طور روزانه، در تصمیمات و اولویت‌بندی‌ها، به این رویکردهای خود برگردیم و میزان اثربخشی کارهای خود را بسنجیم؟

این یادآوری باید مرتب توسط مدیران انجام شود تا تبدیل به فرهنگ سازمانی شود.

اجرای موفق استراتژی کاملا وابسته به این است که افراد در همه سطوح سازمان، آگاه باشند که باید فعالیت‌ها و تصمیماتشان در راستای اهداف کلان استراتژیک باشد.

4- نداشتن سیستم اندازه‌گیری مناسب

هر هدفی باید بتواند به طور کمّی سنجیده شود. اگر داده‌محوری و سنجش عددیِ درست نداشته‌باشیم، نتیجه گزارشات سلیقه‌ای و توصیفات غیردقیق خواهد بود.

تعیین KPI های مناسب موضوع بسیار مهمی است. KPI نادرست، تیم‌ها را از مسیر منحرف می‌کند و به سمت داده‌سازی و تلاش بیهوده برای بهبود KPI ها، بدون توجه به اهداف واقعی سازمان می‌برد.

5- مشخص نبودن فرد پاسخگو

همه‌ی نقش‌ها و مسئولیت‌ها در سازمان باید به طور شفاف تعیین شده باشند. تصمیم‌گیرنده و مسئول اجرای موفق هر بخش از برنامه‌ها، دقیقا چه کسی است؟

بعلاوه برای اجرای موفق استراتژی‌ها، در کنار تعیینِ شفاف نقش‌ها، باید اختیارات و منابع لازم هم در اختیار افراد مربوطه گذاشته شود. بعلاوه باید این فرهنگ در سازمان گسترش یابد که هر فرد پاسخگو، در صورتی که با موانعی برخورد کرد، به موقع و به‌طور شفاف، اطلاع‌رسانی و پیگیری کند.

6- سایر عوامل موثر بر پیاده‌سازی موفق استراتژی به نقل از هاروارد بیزنس ریویو

در مقاله‌ای که در HBR منتشر شده‌است، با عنوان رازهای اجرای موفق استراتژی، گروهی از محققان با بررسی 250 شرکت، ویژگی‌هایی را در سازمان‌های موفق در اجرای موفق برنامه‌های استراتژیک شناسایی کرده‌اند. نویسندگان مقاله‌می‌گویند، اگر سازمان شما با این مشخصات فاصله دارد، ریسک شکست در اجرای استراتژی را خواهید داشت.

بعضی از مشخصات سازمان‌های موفق در پیاده‌سازی استراتژی اینها هستند:

  • جریان اطلاعات کافی و درست:
    • وجود گزارش‌ها و متریک‌های شفاف، به کارکنان کمک می‌کند اثر کار روزانه خود را بسنجند، و به مدیران این امکان را می‌دهد که پیشرفت کسب‌وکار را رصد کنند.
  • تصمیم‌گیری شفاف
    • هر کس می‌داند تصمیمات سازمان چه هستند، و او باید در این راستا چه کاری انجام دهد.
    • فرهنگ سازمانی بیشتر تشویقی است تا دستوری.
  • انگیزه‌بخشی
    • کارامدی کارکنان و تیم‌ها، بر درآمد و رشد شغلی آنها کاملا موثر است.
    • افراد انگیزه‌های غیر مالی هم برای انجام درست کارها دارند.

جمع‌بندی

آنچه در این مقاله خواندیم، اهمیت پیاده‌سازی درست استراتژی و موانع آن را بیان می‌کرد. مانند هر مهارت مدیریتی دیگری، پیاده‌سازی موفق استراتژی نیازمند یادگیری و تجربه است.

در مقالات بعدی درباره عوامل مهم موفقیت در پیاده‌سازی استراتژی، و متدها و ابزارهای صحبت می‌کنیم. مطالب زیر را در این رابطه بخوانید:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *