در دنیای پررقابت امروز، رشد و سودآوری کسبوکارها بهشدت به توانایی آنها در شناسایی و بهکارگیری منابع و قابلیتهای داخلی وابسته است. اما سوال اینجاست: چگونه میتوانیم از منابع و قابلیتهای سازمان خود در طراحی استراتژی رشد و موفقیت استفاده کنیم؟
در این مقاله، با تکنیکهایی ساده و کاربردی آشنا میشوید که به شما کمک میکند منابع و قابلیتهای سازمان خود را شناسایی کنید و از آنها برای تدوین استراتژیهای اثربخش استفاده نمایید.
شناخت منابع و قابلیتها چه کمکی به استراتژی رشد و سودآوری میکند؟
یادآوری: در مطالب قبلی گفتیم که برای تدوین استراتژی موفق برای رشد و سودآوری سازمان، لازم است هم محیط داخل سازمان را بشناسیم و تحلیل کنیم، و هم محیط خارج. درباره ابزارها و روشهای تحلیل محیط خارج سازمان هم صحبت کردیم. اما در این بین، شناخت درون سازمان نقش کلیدیتری در استراتژی موفقیت ما دارد.
در شرایط پیچیده دنیای امروز کسبوکارها، لازم است استراتژی کسبوکار را بر پایه منابع و قابلیتهای خاص آن طراحی کنیم تا موفق باشیم.
درست است که تحلیل رقبا و صنعت اطلاعات خوبی به ما میدهد، اما برای بقای طولانی مدت، نیاز داریم شایستگیهای کلیدی خودمان را شکل دهیم.
شایستگیهای کلیدی که قبلا درباره آن صحبت کردیم، نقاط قوّت ویژه سازمان ما هستند که با استفاده از منابع و قابلیتهای خود، آنها را پرورش دادهایم.
این نقاط قوت، ما را از رقبا متمایز میکنند و همیشه دست ما را باز میگذارند تا در شرایط مختلف بازار، مسیری برای رشد و سودآوری خود بسازیم.
برای پرورش نقاط قوت، باید توانایی آن را داشته باشیم که به درک عمیقی از منابع و قابلیتهای سازمان خود برسیم.
در ادامه، درباره منابع و قابلیتها صحبت میکنیم و تکنیکهایی برای شناسایی آنها خواهیم گفت.
شناسایی منابع سازمان
منابع داراییهای ملموس یا ناملموس سازمانی هستند. به عنوان مدیر کسبوکار، مدیر محصول یا مدیری که در تصمیمات استراتژیک سازمان اثرگذار است، باید منابع کسبوکار خود را به خوبی بشناسید. در ادامه تکنیکهایی را برای شناسایی منابع سازمانی میگوییم.
1- منابع ملموس را بررسی کنید
سادهترین منابع، منابع ملموس هستند. همه آنچه دارایی شرکت به شمار میرود منابع ملموس آن است.
دقت کنید در این مرحله، ما به دنبال ارزشگذاری اموال شرکت نیستیم، بلکه میخواهیم بدانیم:
چه چیزهایی در دسترس داریم که میتوانیم با استفاده هوشمندانه از آنها، خلق ارزش بیشتری کنیم.
به سوالات زیر پاسخ دهید:
- آیا میتوانیم با منابع کمتر کارهای خود را انجام دهیم؟
- آیا میتوانیم با همین منابع موجود، با ظرفیت بالاتری محصول ارائه کنیم؟
- آیا روش سودآورتری برای استفاده از منابع موجود داریم؟
مثال: شرکت دیزنی، با بهرهبرداری از ظرفیت خالی تعداد زیادی از استودیوهای خود، به بزرگترین تهیهکنندگان فیلم تبدیل شد.
2- منابع ناملموس را شناسایی کنید
برخی انواع داراییهای ناملموس عبارتند از:
- نام برند و نامهای تجاری: برند، در واقع ارزش اعتماد و علاقه مشتریان است. اغلب با بهرهبرداری از نامهای تجاری، میتوان دامنه محصولات را گسترش داد.
- حقوق مالکیت فکری: مانند حق ثبت، حق اختراع و رازهای کسبوکار. این موارد در صورت داشتن پشتوانه قانونی میتوانند در استراتژی کمککننده باشند.
- دانش تخصصی و فنی: دانشی که محدود به سازمان شماست، و قابل انتشار و استفاده برای پروژههای جدید است.
3- منابع انسانی را هم در نظر بگیریم؟
آیا منابع انسانی هم جزئی از دارایی شرکت است؟ بستگی به این دارد که زمان متوسط حضور کارمندان در شرکت چقدر باشد.
توجه به منابع انسانی به عنوان یک دارایی، میتواند بسیار گولزننده باشد و منجر به استراتژیهای غلط شود.
سازمانی که فکر میکند مهرههای کلیدی جزو دارایی اوست، و بر اساس آن استراتژی میچیند، بسیار آسیبپذیر خواهد بود.
اگر استراتژی شما مبتنی بر مهرههای کلیدی است، لازم است برای حفظ سرمایهانسانی سازمانتان به طور جدی هزینه کنید.
4- فرهنگ سازمانی را هم در نظر بگیرید.
فرهنگ سازمانی برخلاف افراد، در سازمان ماندگار است و اتفاقا از منابع قدرتمند است.
فرهنگ سازمانی مجموعه باورها، ارزشها، مفروضات مشترک، اهداف مهم، داستانها، تشریفات، نمادها و … است،
که سازمان به وسیله آنها متمایز میشود.
شناسایی قابلیتهای سازمان
ابتدا ببینیم تفاوت قابلیتها با منابع چیست؟
منابع به تنهایی مولد نیستند. سازمان باید ظرفیت این را داشته باشد که چندین منبع با هم بهکار بگیرد ، تا فعالیتی را تکمیل کند و به نتیجه مطلوب برسد.
قابلیت(شایستگی، Competence) = ظرفیت بهکارگیری درست منابع، برای رسیدن به نتایج مطلوب
شرکتهای پیشرو آنهایی هستند که میتوانند در بلندمدت، قابلیتهایی را پرورش دهند که آنها را متمایز میکند. محصولات مختلف موفق میشوند یا شکست میخورند، اما قابلیتها شرکت را سرپا نگه میدارند.
برای مطالعه بیشتر در باره قابلیت کلیدی، پشنهاد میکنم مقاله تدوین استراتژی با شناخت شایستگی کلیدی سازمان را بخوانید.
برای شناخت و توسعه قابلیت یا شایستگی کلیدی، اول باید کلیه قابلیتهای سازمان خود را بشناسید.
برای شناسایی قابلیتهای سازمان، به روالهای آن و نحوه یکپارچه کردن منابع در آن دقت کنید:
همانطور که مهارت فردی با تکرار و تمرین بدست میآید، قابلیتهای سازمانی هم با انجام مداوم: روالهای عملیاتی و اجرای دستورالعملها، برای یکپارچه کردن منابع و رسیدن به موفقیت بهوجود میآیند.
به نکات زیر دقت کنید:
- سازمانی که بارها روالهای کاری و عملکردی در بخشهای مختلف را اجرا کرده باشد، آموخته است که در شرایط جدید و پروژههای بعدی، مجدد عملیات خود را با موفقیت انجام دهد.
- قابلیت، فقط از منابع ساخته نشده است. گاهی شرکتی با منابعِ کمتر، یاد میگیرد ارزش بیشتری خلق کند؛ این قابلیت آن است.
از آنجا که قابلیتها در سازمان پراکندهاند، شناسایی آنها دقت زیادی میخواهد. در ادامه، تکنیکی برای شناسایی قابلیتهای سازمان خواهیم گفت.
تکنیکی برای شناسایی قابلیتها(شایستگیها)ی سازمان
برای شناسایی ساده و سریع قابلیتهای سازمان خود، میتوانید طبق گامهای زیر پیش بروید:
گام 1: لیست کردن قابلیتها، بر اساس بخشهای سازمان
ابتدا بخشهای اصلی سازمان را لیست کنید. مثلا ممکن است بخشهای اصلی یک سازمان اینها باشند:
- مالی/ اداری
- برنامه ریزی/مدیریتی
- عملیات تولید
- طراحی
- فروش
- خدمات
حالا برای هر بخش قابلیتهای جزئی را لیست کنید. برای پیدا کردن قابلیتها این سوالات را از خود بپرسید:
- کارکنان این بخش چه روالهایی را به خوبی انجام میدهند؟
- چه فرایندها و دستورالعملهایی بارها در این بخش اجرا شدهاند؟
- کارکنان این بخش، خروجیهای مطلوب را در قالب چه فرایندهایی تولید میکنند؟
مثال: در بخش اداری، بخش منابع انسانی قرار دارد که قابلیتهای آن عبارتند از:
- قابلیت کارمندیابی
- قابلیت ارزیابی منابع انسانی
- قابلیت رشد شغلی کارمندان
گام 2: قابلیتهای ترکیبی و سطح بالاتر را مشخص کنید
چندین قابلیت جزئی در چند بخش مختلف، میتوانند در کنار هم یک قابلیت سطح بالا را تشکیل دهند.
در این گام، ببینید چطور قابلیتهای جزئی در بخشهای مختلف، برای کسبوکار شما یک قابلیت سطح بالاتر شکل دادهاند؟
مثال: در شرکت تویوتا، قابلیت تولید قدرتمندی وجود دارد(سیستم تولید ناب). این قابلیت مجموعهای از قابلیتهای جزئی است:
- قابلیت تولید قطعات
- قابلیت مدیریت زنجیره تامین
- قابلیت زمانبندی تولید
- قابلیت مونتاژ
- قابلیت کنترل کیفیت و بهبود مستمر
بعد از شناسایی منابع و قابلیتها، نوبت تحلیل استراتژیک است
تهیه لیست منابع و قابلیتهای سازمان، مقدمهای بود برای رسیدن به تحلیل استراتژیک آنها. با داشتن این سطح از منابع و قابلیتها، اثربخش ترین تصمیمات برای سودآوری و رشد و موفقیت کسبوکار شما چیست؟
برای تدوین استراتژی میتوانید از ماتریس ساده زیر استفاده کنید:

1- چقدر ما در این منبع/قابلیت، به نسبت رقبای خود قوی هستیم؟
2- چقدر داشتن این منبع/قابلیت در صنعتِ ما و میانِ رقبای ما، اهمیت استراتژیک دارد و بر سودآوری و موفقیت تاثیرگذار است؟
با توجه به میزان قدرت و میزان اهمیت استراتژیک، منبع/قابلیت را در یکی از 4 خانه ماتریس قرار دهید.
مثال:
فرض کنید ما در صنعت فروش نرم افزار حسابداری فعال هستیم. محصول ما ابری است و بدون نیاز به پیشپرداخت و تایید مدارک، مشتری میتواند حساب کاربری اولیه خود را در کمتر از 1 دقیقه فعال کند. پنل مدیریت مشتری بسیار کامل است و آموزش آنلاین همه مراحل در اختیار مشتری است.همچنین تیم پشتیبانی فرایند منظمی دارد و فرایند آنبورد کردن مشتری جدید به سهولت انجام میشود.
توصیفات بالا به معنی وجود منابع و قابلیتهای زیر است:
- منبع طراحی کاربرپسند نرمافزار
- منبع فیچر ثبتنام و آموزش قوی
- ، قابلیت پاسخگویی تیم پشتیبانی
- قابلیت ارائه آموزش مشتری
ترکیب این منابع و قابلیتها، قابلیت سطح بالایی بوجود میآورند با عنوان سرعت راهاندازی نرمافزار که ما به نسبتِ رقبا، در آن قدرتمند هستیم.
این قابلیت در صنعت ما اهمیت استراتژیک بالایی دارد، چون همه رقبا به آن دسترسی ندارند، در حالی که برای مشتریان مهم است.
بنابراین این قابلیت در خانه سبز ماتریس، با عنوان نقطه قوت اصلی ثبت میشود.
به عنوان مدیر کسبوکار یا مدیر محصول باید جایگاه منابع و قابلیتهای سازمان خود را به خوبی بشناسید. پیشنهاد میکنم اگر تا کنون این عوامل را مستند نکردهاید، این کار را انجام دهید.
قالب نمونه تحلیل استراتژیک منابع و قابلیتها
چطور با استفاده از ماتریس منابع و قابلیتها، استراتژی رشد تدوین کنیم؟
حالا این ماتریس به ما میگوید کدامیک از ترکیبات منابع و قابلیتهای ما:
- نقاط قوت اصلی ما هستند:
چیزهایی که از نظر استراتژیک مهم است و ما در آن خوب هستیم.
درباره این موارد چه کنیم؟ این موارد را باید قوی نگهداریم و تقویت کنیم. اینها میتوانند در کنار سایر نقاط قوت، تبدیل به شایستگی کلیدی و سازندهی مزیت رقابتی ما شوند. - نقاط ضعف اصلی ماهستند:
چیزهایی که از نظر استراتژیک مهم است و ما در آن خوب نیستیم.
درباره این موارد چه کنیم؟ اینها نقاط ضعف ما در صنعت هستند و باید آنها را مدیریت کنیم. استراتژی مدیریت نقاط ضعف میتواند بسیار متنوع باشد. گاهی ممکن است با سرمایهگذاری بخواهیم آنها را قوی کنیم. اما گاهی ممکن است با تغییر جهتِ محصولات، تغییر برندینگ، اتحادهای استراتژیک و … این نقاط ضعف را به نقاط قوت مهم تبدیل کنیم. - نقاط قوت کماهمیت ما هستند:
چیزهایی که از نظر استراتژیک مهم نیست هرچند ما در آن خوب هستیم.
درباره این موارد چه کنیم؟
اینها نقاط قوتی هستند که شاید بیهوده برایشان تلاش میکنیم. یا باید با تغییر استراتژی خلاقانه(مانند مورد قبل) اینها را به نقاط قوت مهم تبدیل کنیم، یا اینکه از سرمایهگذاری بیشتر در این حوزه خودداری کنیم. - بخش بیاهمیت هستند:
چیزهایی که از نظر استراتژیک مهم نیست و ما هم در آن خوب نیستیم.
درباره این موارد چه کنیم؟
استراتژی برخورد با اینها هم مشابه مورد قبل است، یا اینکه آنها را به حال خود رها کنیم و بر موارد مهمتر تمرکز کنیم.
در مجموع، تلاش ما در استراتژی رشد این است:
متمرکز و هماهنگ کردن اقدامات، منابع و قابلیتهای سازمان، به صورتی که آنها را به سمت خانه سبز ماتریس، یعنی نقاط قوت اصلی هدایت کند.
خلاصه اینکه، شناسایی منابع و قابلیتهای سازمان، تنها یک گام اولیه نیست؛ بلکه پایهای استراتژیک برای رشد و سودآوری پایدار است.
در آینده درباره این بیشتر صحبت خواهیم کرد که چطور میشود با ترکیب منابع و قابلیتهای موجود، برای سازمان هک رشد طراحی کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید